معنویت و غرقگی: در سالهای اخیر مباحث سلامت روانی و معنویت بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از آموزه های معنوی آسمانی و مبتنی بر ادیان ابراهیمی است.
معنویت و غرقگی
مفهومی که حالا اهمیت بیشتری یافته است؛ به معنای رهایی از کنترل مسائل و سپردن همه امور و توکل به قدرتی برترو لایزال است؛ یعنی از سر راه خود کنار برویم و عنان زندگی را به قدرت خداوندی بسپاریم، این میتواند تجربه ای عمیق از غرقگی هم بشمار آید.
اما آنچه این ایده را جذاب می سازد آن است که خیلی از افراد در شرایط مناسب از غرقگی حرف میزنند، گویی رخدادی بزرگ رخ داده و آنها فقط اجازه داده اند تا این رخداد به وقوع بپیوندد. نویسندگان؛ هنرمندان؛ موسیقی دانان و طراحان و ورزشکاران و خیلی از افراد دیگر وضعیت غرقگی را تجربه کرده اند.
در حالت غرقگی دقیقاً چه اتفاقی برای ما میافتد؟ و می بایست غرقگی را از دیدگاه معنوی درک کنیم و یا میتوانیم آنرا با استفاده از دانسته ها و دانش خود در مورد رفتارهای انسان و کارکرد مغز انسان تحلیل نماییم.
غرقگی و استرس می توانند دو انتهای یک پیوستار هم باشند، چرا که بخوبی میدانیم در هنگام تنش و استرس صدمه دیده و رنج میکشیم در حالی که تجربه غرقگی حالتی است که از تنش و استرس بدور است.
وقتی با کاهش و اُفت تاب آوری گرفتار تنش، اضطراب در زندگی و اسیر استرس و آشوب میشویم به همان میزان از غرقگی و تاب آوری بی بهره مانده ایم.
باید در نظر داشت کودک انسانبی پناه و آسیب پذیر است و برای بقا به کاملاً به دیگران متکی خواهد بود. این از جهتی می تواند نکته مثبتی باشد که کنترل خود را به کسی یا چیزی خارج از وجود خود واگذار و در پی آن احساس امنیت مطلق کنیم، گویی در نوع بشر کسب قدرت از منشاء خارجی و ابدی نهایت غرقگی و آرامش باشد این میتواند نهایت تاب آوری و توانایی نیز بشمار آید.
از قرار ویژگی نوع انسانی است که در هنگام تولد ناتوان باشد ومجبور و ملزم که برای حفظ بقا کنترل خود را به دیگری بسپارد و گرنه مرگ در انتظار اوست همچنین بنظرمیرسد در واگذاری کنترل امری غریزی وجود دارد، در این معنا که بطور غریزی کنترل خود را به نهاد دیگری میدهیم و با این کار آرام میشویم.
یک مثال ساده را در خصوص رانندگی مرور میکنیم: زمانی که یک پای خود را روی پدال گاز و یک پای دیگر را روی پدال ترمز میگذاریم به یقیبن حرکتی در کار نیست. پای خود را از پدال ترمز خودتان بردارید شما خود مسأله هستید، آن وقت مغز بدون تلاش و تقلا کار خود را ادامه می دهد. گویی مغز با خود میگوید خدا را شکر از سر راه من کنار رفتی، در این شرایط ما وارد وضعیت غرقگی می شویم.
اما بااینحال در اینجا پارادوکس و تناقضی مطرح میگردد که شما خود مسئله هستید و نمیتوانید با همان آگاهی که مسئله را بوجود آورده اید؛ از قرار بهتر است متوکل و متوسل باشیم وجود خود را رها و سررشته و عنان زندگی خود را به خداوند بخشنده و مهربان بسپاریم، پروردگاری بزرگ که منشاء تاب آوری و توانایی، منشاء معنویت و غرقگی ماست.
دریافته ایم که معنویت نیز در رشد و بالندگی و به ویژه روانشناسی مثبت نگر جایگاهی ویژه برخوردار است و صدا البته شاید در مطالعات بنیادی علوم پایه شاهد دستاوردهایی باشیم که موجب بسط و گسترش مفهوم غرقگی باشند همانگونه که تاب آوری نیز از مرزهای روانشناسی عبور و امروز در ژنتیک، اپی ژنتیک، نروفیزیولوژی و مردم شناسی و جامعه شناسی و بسیاری از علوم دیگر از جمله مطالعات فرهنگی و ارتباطات، مدیریت و علوم سیاسی و سازمانی، سایبرنتیک و … دارای موضوعیت و اهمیت فراوان دارد. پایان کلام اینکه که معنویت همچنان یک راز است.